.
دریا اسیر سوز زمستان نمی شود
جنگل طلسم چشم بیابان نمی شود
گیسوی سرو دست نسیم است و مثل بید
آواره ی تلاطم طوفان نمی شود
وقتی که ریشه ها به دل خاک رفته اند
دست تبر حریف درختان نمی شوند
این صبح را به قیمت ایمان خریده ایم
این صبح، تا ابد شب هجران نمی شود!
سید محمد مهدی شفیعی
بعد از هر صبحی انگار شب تاریکی در پیش است
پاسخحذفمدت غریبی است که این پیغام اینجاست و عجیب برای من هنوز تازگی دارد !
حذفحاضر فعلا!
پاسخحذفسلام دوست عزیز
پاسخحذفامیدوارم حالت خوب باشه
قبلا بیشتر به ما سر میزدی
میبینم که خیلی وقته که بلاگ اسپات فیلتر شده
نمیخوای دوباره شروع کنی به نوشتن
اگر میخوای شروع کنی بلاگها جای خوبیه
موفق باشی
سلام :)
پاسخحذفدوست داشتم بیام اینجا اصلا
واااااااااااااااااای
پاسخحذفوبلاگم! دلم برات تنگ شده بود...!
اومدم خونه تکونیت:D