دوشنبه روزی بود، که روش تئوری نوار قلب گرفتن رو بهمون یاد دادن، بعد از تموم شدن کلاس رفتیم روش عملی گرفتن نوار قلب رو یاد بگیریم، بهمون گفتن که دستگاه ها باهم متفاوت هستن، بهتره برای راحتی کارتون از پرستارها روش کار دستگاه رو بپرسید، گفتن که امید واریم تا اخر دوره ای که تو بیمارستان هستید بتونید نوار قلب بگیرید، اون روز به جای این که تا ساعت 1 بمونیم تا ساعت 5 تو بیمارستان موندیم یه بیمار جدید برامون آورد که فکر کنم می خواست از پاش پلاتین هارو دربیاره ما رو صدا کردن و پرسیدن نوار قلب بلدید بگیرید ما هم با اعتماد بنفس گفتیم بـــــــــــله
گفتن برید از دوتا بیمار نوار قلب بگیرید یکی همون بیماری که تازه ورده بودن و اون یکی پسری به اسم رحمان اولین نوار قلب رو با سلام و صلوات رفتیم گرفتیم و اومدیم
خوشحال، خوشحال دستگاه رو بردیم تو اتاق رحمان
*رحمان بیماری اناتومی مادر زادی داشت یه بار عمل کرده بود و باز دوباره برای عمل دومش اومده بود پسری ساکت و گوشه گیر صبح همون روز برده بودمش روانشناسی قبل از عمل.
خلاصه سه تایی رفتیم تو اتاق رحمان، وقتی دستگاه رو دید کمی ترسید، ما هم برای آروم کردن کلی داستان ساختیم و براش تعریف کردیم و کلی حرکتات عجیب غریب که شاید بخنده خلاصه با اون هم انرژی یه لبخندی زد
دستگاه رو وصل کردیم به بدنش و طبق روال قبل که پرستار توضیح داده بود شروع کردیم به گرفتن نوار قلب، ما هم همین طور با رحمان حرف می زدیم و حرف می زدیم و حرف بعد به خودمون اومدیم و حس کردیم یکم طول کشید و انگار دستگاه دیجیتال بیمارستان دلش نمیاد قطع کنه
یکی از بچه ها رفت پرسید و گفتن خودش قطع می کنه و ما همچنان با تعجب به دستگاه خیره شده بودیم که چرا تموم نمی کنه همه افراد اتاق خیز برداشتن سمت ما از اونجایی که میدونستن ما کارآموزیم شروع کردن به گفتن
ما هم که نمی تونستیم جلوی خنده خودمون رو بگیریم همراه بقیه می خندیدیم و نواز قلب هایی که از دستگاه میومد بیرون رو جمع میکردیم و جالبیش این بود که دکمه استپ هم کار نمی کرد نوار قلبی که شاید خیلی بشه 50 سانته ما ار رحمان 3متر و 50سانتی مترگرفتیم
کل اتاق و از همه مهمتر رحمان بلند می خندیدن
داستانی بود انقدر خندیدیم که اشک می ریختیم
آخر کار، پرستار اومد و ما رو تو اون احوال دید و اونم خندش گرفت دستگاه رو قطع کرد و یه نوار قلب 30 سانتی از رحمان گرفت.
از اون به بعد هر وقت رحمان مارو تو سالن بخش می دید دست تکون می داد و می خندید
« ... استقلال مملکت و اقتصاد ان در معرض قبضه صهیونیست هاست که در ایران به صورت حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهند گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تایید عمال خود قبضه می کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط می کنند. تلوزیون ایران پایگاه جاسوسی یهود است و دولت ها ناظر ان هستند و از آن تایید می کنند».(صحیفه نور، جلد اول، ص34)
سخنان امام خمینی (ره) در پاسخ به حمایت رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا از چند جاسوس بهائی دستگیر شده در جنگ عراق علیه ایران مورخ 7/3/1362:
«نمی دانم که در بعضی از رادیوها که پخش کردند صحبت رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همه دنیا استمداد کردند برای اینکه این بهائی هایی که در ایران هستند و مظلومند و جاسوس هم نیستند و بجز مراسم مذهبی به کار دیگه اشتغال ندارند و ایران برای همین که اینها مراسم مذهبی شان را به جای می آورند 22 نفرشان را محکوم به قتل کرده اند، ایشان از همه دنیا استمداد کرده که اینها جاسوس نیستند، اینها یک مردمی هستند دخالت در هیچ کاری ندارند و روی انسان دوستی ایشان این مسائل را می گویند.
اگر ایشان (ریگان) این مسائل را نمی گفت، خوب-ما- گاهی اذهان ساده احتمال می دادند که خوب اینها هم یک مردمی هستند که ولو اعتقاداتشان فاسد است لکن مشغول کار خودشان هستند ... لکن بعد از اینکه آقای ریگان گفته اند، شهادت دادند به اینکه اینها جز مراسم مذهبی چیزی دیگری ندارند، باز هم می توانیم باور کنیم؟ از آن طرف وقتی حزب توده را ( به جرم جاسوسی) می گیرند شوروی صدایش بلند می شود که یک عده مردم بی گناهی که با جمهوری اسلامی هم موافق بودند ... دولت ایران بیخودی آمده است اینها را گرفته و حبس کرده. از آن طرف هم آقای ریگان می گوید که این بهائی ها، بیچاره ها مردم آرامی، ساکتی مشغول عبادت خودشان هستند... و ایران برای خاطر همین که اینها اعتقاداتشان مخالف با اعتقادات آنهاست، گرفتند.
اگر اینها جاسوس نیستند شما صدایتان در نمی آمد. شما برای خاطر اینکه اینها یک دسته ای هستند که به نفع شما هستند، والا ما ... آمریکا را می شناسیم که انسان دوستی اش گل کرده که حالا برای خاطر 22 نفر بهائی که در ایران به قول ایشان گرفتار شدند، برای انسان دوستی یک وقت همچو صدا کرده و فریاد کرده و به همه عالم متشبث شده است که به فریاد اینها برسید. مردم شما را می شناسند... اگر دلیلی ما نداشتیم به اینکه اینها جاسوس آمریکا هستند ... طرفداری ریگان از آنها... کافی بود ... بهائی ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند، یک حزبی که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می کند. اینها هم جاسوسند مثل آنها... مسئله این است که طرفدار اینها شما آقای ریگان هستید ... و این دلیل بر این است که اینها یک وضع خاصی دارند که آنها به اینها نفع می رسانند و اینها نفع می رسانند. نفع رساندن اینها غیر از این می تواند باشد که اخبار ما را به آنها بدهند، جاسوسی بکنند بین ملت ایران و دولت ایران با آنها...»
سازمان ملل!! حقوق بشر!! فرقه ضاله(بهائیت)
جمعی از بهائیان تا سال1362 به طور کاملا مخفیانه به فعالیت تشکیلاتی خود در ایران ادامه می دادند. اما پس از اینکه در این سال با دستگیری تعدادی از آنان و افشای عملکرد جاسوسی آنان برای بیگانگان، دادستانی ل کشور به طور رسمی هر گونه فعالیت حزبی، تشکیلاتی بهائیت در ایران را ممنوع اعلام کرد،«محفل روحانی ملی بهائیان ایران» که جامعه بهائیان ایران را تحت پوشش تشکیلاتی داشت، با انتشار اعلامیه هشت صفحه ای علی الظاهر اعلام انحلال نمود.
سران این فرقه به پخش شایعات روی آوردند و از ایران به مجامع جهانی شکایت بردند و دولت های غربی با به کار گرفتن رسانه های خود با آنها همصدایی کرد و افرادی چون گالیندوپل و کاپیتورن به عنوان نمایندگان «حقوق بشر» سازمان ملل متحد اعلام داشتند که بهائیان در ایران مورد آزار قرار می گیرند.
جرج بوش در سال 1371، به مناسبت صدمین سالگرد مرگ بهاء پیامی مبنی بر حمایت از بهائیان به دومین کنگره جهانی بهائیت فرستاد.(خبرگزرای آسوشیتدپرس، مورخ 3/9/1371) و در این پیام نام ایران در فهرست سیاه لطمه زدن به حقوق بهائیان قرار گرفت.(نیمروز، شماره575، 29/11/1378)
در سال 1373 بیل کلینتون گفت:
«ایالات متحده می کوشد یک همکاری بین المللی برای زیر فشار قرار دادن حکومت اسلامی ایران به منظور رعایت حقوق اقلیت های مذهبی به وجود آورد.»(رادیو اسرائیل مورخ 21/7/1373)
در همان سال گالیندوپل-گزارشگر ویژه سازمان ملل- در گزارش جانبدارانه خود خواستار توقف سرکوب جامعه مذهبی!!! بهایی در ایران شد.(گزارش گالیندوپل به سازمان ملل، مورخه 1/12/1373)
در سال 1374 نیز کشورهای غربی با حمایت قاطع خود از بهائیت در پیش نویس قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران(خبرگزرای جمهوری اسلامی ایران،مورخع 17/9/1374)، بار دیگر به منافع حاصل از وجود جاسوسان خود در کسوت بهائی اعتراف کردند.
در سال 1375 مجلس نمایندگان آمریکا قطعنامه ای را تصویب کرد و در آن از دولت ایران خواست که از اعمال تبعیض علیه بهائیان ایران خودداری کند. در نامه نمایندگان آمریکا تاکید شده بود:
« بهائیان ایران عاملی مهم در هرگونه روابط آینده آن کشور با ایالت متحده است.»(خبرگزرای ج.ا.ا، به نقل از بخش فارسی رادیو آمریکا، مورخه 10/1/1378)
همچنین برایان کسیدی، نماینده انگلیسی پارلمان اروپا که با سعه صدر برخی مسئولان به ایران آده بود، پس از بازدید از ایران و بازگشت به لندن، از رفتار با بهائیان انتقاد کرد و حمایت بین المللی از بهائیان جاسوس در ایران را به نمایش گذاشت.(خبر گزاری ج.ا.ا، مورخه 30/3/1385)
علاوه بر آن موریس کاپیتورن- نماینده کمیسیون حقوق بشر –نیز در جریان بازدید از ایران مدعی نقض حقوق بهائیان در ایران شد.(خبر گزاری ج.ا.ا، مورخه 19/8/1375)
بهائیان به کمک صهیونیسم جهانی، در سال 1380 باغ مقدس! خود را در حیفا با حداقل 250 میلیون دلار هزینه افتتاح کردند که مسئول اجرایی این پروژه، فریبرز صهبا، مجری پروژه معید عظیم بهائیان در هند بود. (کیهان لندن، 859، مورخه16/3/1380)
بهائیان پس از ناکامی در ایران، معبد بسیار بزرگی در پایتخت هندوستان، دهلی نو، با عنوان نیلوفر آبی ساخته اند که آریل شارون نخست وزیر سابق رژیم اشغالگر، در دیدار پنج روزه خود از هند در شهریور 1382 از آن بازدید کرد.
رسانه هایی چون رادیو بی بی سی، رادیو فرانسه، رادیو امریکا، رادیو اسرائیل، با تمام امکانات در اختیار این فرقه صهیونیستی هستند و سعی دارند که این فرقه را به عنوان یک مذهب معرفی می کنند.
و البته نا گفته نماد که طی سال های 84-1375 به مدد سیاست تسامح و تساهل و تغافل مسئولان ذی ربط جمهوری اسلامی ایران، حتی در تاریخ نگاری برای دانش آموزان کشور نیز دست کاری شد. به طوری که در حرکتی مشکوک عمادالدین بافی در سایه تحولات وزارت آموزش و پرورش و وزارت ارشاد دولت آقای خاتمی موفق شد به عنوان نویسنده تاریخ معاصر، قسمت مربوط به فرقه سازی استعمار که تاریخچه بابیت در نیم ستون بود را حذف کند.
همچنین در سررسید سالنامه زنان از سوی دفتر نشر و توسعه تهران به کوشش نوشین احمدی خراسانی در سال 1380 به چاپ رسید، بوگرافی مختصر قره العین و رستمه از سران شورش بابی ها در 1299 قمری و برخی دیگر از زنان فرقه ضاله بهائی کارگزار رژیم طاغوت درج و چاپ شده و سعی شده است برای این افراد در کنار سایر زنان برجسته ادیب و هنرمند وجهه ای ملی و بین المللی کسب شود.
رفت و آمد های خبرنگاری چون کریستین امانپور به کشور و مقاله ای تحت عنوان " از حق بهایی بودن و بهایی صاحب حق بودن" اکبر گنجی از دیگر فعالیت هایی است که در جهت افزایش فعالیت این فرقه ضاله در کشور صورت پذیرفته است.
کریستین امانپور
خبرنگار تلوزیونیCNN یک بهائی و یک بهائی زاده است. پدرش که از اهالی منطقه سروستان فارس بود به کاپیتان امانپور شهرت داشت. بر اساس گزارش خبرگزاری فارس به نقل از عبدالله شهبازی، محقق و مورخ تاریخ معاصر، پدر کریستین در زمان رضاخان، با بهره گیری از نفوذ دوستان و آشنایان خود به استخدام دولت در می آید. در دوران جنگ جهانی دوم به دلیل قحطی و کمبود شدید غله، مامور خرید گندم از کشاورزان می گردد. براساس مدارک موجود، او در این ماموریت با صداقت عمل نمی کند و با دریافت رشوه به برخی از گندمکاران اجازه می دهد تا گندم خود را احتکار کنند و در بازار آزاد به چند برابر قیمت به فروش برسانند. کاپیتان امانپور به زودی و از رهگذر در یافت همین رشوه ها ثروت فراوانی به دست می آورد و با بخشی از آن یکی از تپه های واقع در حوالی خ فرشته به نام امانیه را خریداری می کند، اما بزودی رشوه گیری وی افشا می شود و او با کیفر خواست صادره روانه زندان می گردد. اما مدت زیادی در زندان نمی ماند و به مدد بهائیان با نفوذ از زندان رهایی می یابد و به خارج از کشور می رود و در کشور مصر سکنی می گزیند و به جاسوسی برای رژیم اشغالگر قدس می پردازد. کاپیتان امانپور که قبل از خروج از ایران همسرش را طلاق داده بود درخارج از کشور با یک زن انگلیسی ازدواج می کند که گریستین و یک دختر دیگر به نام لیزی محصول این ازدواج هستند. لیزی خواهر کریستین امانپور به کار تهیه کنندگی قیلم اشتغال دارد و با شبکه جهانی تلوزیون انگلیس همکاری می کند. لیزی پس از مدتی تصمیم به تحصیلات دانشگاهی گرفت و در دانشگاه رود آیلند آمریکا ثبت نام کرد، اما بزودی پشیمان شد، ولی چون شهریه دانشگاه را پرداخت کرده بود و نمی توانست آن را پس بگیرد، خواهر خود کریستین امانپور را به جای خود به دانشگاه فرستاد، کریستین در آمریکا به روزنامه نگاری روی آورد و در سال 1983 به عنوان خبرنگار شبکه خبری تلویزیون CNN استخدام شد. وی در زمان جنگ بسنی با صرب ها به این سرزمین رفت و از صحنه های نبرد گزارش های زنده ای برای تماشاگران ایران تلویزیون ارسال داشت. همین امر موجب شهرت او شد. او در سال 1998 با جمیز رویین سخنگوی وقت وزارت امور خارجه آمریکا ازدواج کرد. وی به پاس خدمات خود از ملکه انگلستان نشان شوالیگری نیز دریافت کرد.
(به علت زیاد بودن اطلاعات نگاشته شده در کتاب های مربوط، جهت آگاهی از فرقه ضاله در عصر پهلوی، تنها به بررسی برخی از موارد، پرداخته می شود. برای مطالعه ی بیشتر می توانید به جلد 31 مجموعه کتابهای نیمه پنهان انتشار موسسه کیهان مراجعه فرمایید.)
در دوره رضاخان به موازات کمرنگ کردن نقش روحانیون مسلمان، بهائیان قدرت گرفتند و به صورت نمایان و بارز در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی ایران به ایفای نقش پرداختند.
رضاخان شخصا به بهائیان اعتماد فراران داشت. تا جایی که یک افسر بهائی به نام ستوان اسد الله صنیعی (وزیر جنگ در کابینه هویدا) را به عنوان پیشکار و رئیس دفتر ولیعهدش محمدرضا پهلوی منصوب کرد و حتی قص داشت که یکی از بهائیان معروف به نام مجید آهی را نخست وزیر کند.
* ( مجید آهی نوه میرزا مجید، شوهر خواهر بهاء بود. میرزا مجید منشی سفارت روسیه را برعهده داشت. مجید آهی در روسیه در رشته حقوق فارغ التحصیل شدو به استخدام وزارت امور خارجه در آمد. وی در کابیته فروغی(یکی از اعضای فراماسونری) وزیر دادگستری و در واقع قائم مقام و همه کاره دولت بود. او در تمام دوران سلطنت رضا خان قدرتی فوق العاده داشت. وی در سال 1324 مرد.)
از دیگر بهائیان می توان به عبدالحسن نعیمی اشاره کرد. وی پسر میرزا محمد نعیم شاعر معروف بهائی بود. میرزا محمد نعیم کارمند سفارت انگلیس بود و پسرش راهم در این سفارتخانه به کار گماشت. نقش مخربی که عبدالحسین نعیمی در نهضت جنگل و در میان یاران میرزا کوچک خان ایفا کرد، بر اساس ماموریت محوله از سوی سفارت انگلیس بود.
عبد الحسن نعیمی که با بخش جاسوسی سفارت انگلیس کار می کرد، بعدها رئیس کمیته محرمانه این سفارتخانه شد و با همکاری آلن چارلز ترات، دبیر اول سفارت انگلیس در تهران و با هدایت میس آن لمبتون نقش موثری در امور سیاسی داخلی و خارجی ایران داشت.
* ( میس آن لمبتون یکی از معروفترین جاسوسان انگلیسی مقیم ایران بود که تحت پوشش وابسته فرهنگی بریتانیا و خبرنگار رادیو بی بی سی ، برای سازملن اینتلیجنت سرویس کار می کرد. و سِر ریدر بولار، سفیر کبیر انگلیس در تهران او را به سرپرستی امور اطلاعاتی و جاسوسی سفارت منصوب کرده بود. ... )
عبد الحسین نعیمی از اوایل نیمه دوم 1320 ظاهرا همکاری با سفارت انگلیس را رها کرد و به تجارت و بویژه خرید و فروش زمین در تهران روی آورد. او از رهگذر همین همکاری با انگلیسی ها به ثروت سرشاری دست پیدا کرد و بخش قابل توجهی از اراضی بلوار کشاورز کنونی و خ کارگرشمالی و خ ولی عصر و منطقه یوسف آباد- که متعلق به شرکت امناء( مرکز موقوفات بهایی) بود- را خریداری کرد و در فاصله چند سال با افزایش قیمت زمین در این مناطق، ثروت خود را به چند برابر افزایش داد.
تاسیس بنیاد امناء
شوقی افندی نوه بهاء در یکی از اقدامات خود تشکیلات ویژه ای را برای اداره امور موقوفات بهائیان ایجاد کرد. این تشکیلات «بنیاد امناء » نام داشت. تا قبل از ایجاد این بنیاد کلیه وجوهات نقد و نذورات و موقوفات بهائیان ایران در دست اشخاص پراکنده بود. با تاسیس این بنیاد کلیه وجوه نقد و املاک و... بهائیان از دست افراد خارج شد و در اختیار این بنیاد قرار گرفت و از سوی محفل ملی بهائیان ایران و با تایید شوقی افندی هیئت مدیره ای برای آن معین شد. آنها موظف بودند که این ثروت را جهت تبلیغ و رواج فرقه ضاله و اجرای برنامه های مورد نظر برای ضربه زدن به اسلام و بویژه تشیع –که آن را مهم ترین وظیفه دینی خود می دانند – بهره برداری کنند.
یکی از کلان سرمایه داران بهائی به نام غلامرضا امین امین کلیه ثروت و مایملک خود را که بالغ بر چندین میلیارد تومان برآورد می شد، به موجب یک وصیت نامه به شوقی افندی بخشید.
نفوذ مخرب در ارکان رژیم
در عصر پهلوی، و بویژه از دهه چهل به بعد، بهائیان نقش مهم و عمده ای در پستهای مملکتی اعم از کشوری و لشکری پیدا کردند. حضور سپهبد ایادی، ارتشبد شفقت، سپهبد صنیعی و دهها امیر دیگر در ارتش و قبضه اقتصاد ایران توسط سرمایه دارانی همچون هژبر یزدانی، حبیب ثابت (ثابت پاسال)، مهندس ارجمند (مدیر کارخانه ارج) و... و نیز حضور تعداد مشابهی از بهائیان در پستهای سیاسی و امنیتی همچون پرویز ثابتی ( مقام امنیتی ساواک)، منصور روحانی ( وزیر کشاورزی) و عباس آرام ( وزیر مور خارجه) و ... جلوه هایی از این نفوذ را تشکیل می داد.
ثابت پاسال: حبیب ثابت مشهور به پاسال (شرکت PASAL مربوط به ثابت و شرکایش استP: اصغر پناهی A: امیل عبود SA: ثابت پاسال و L: دکتر محسن لک ) از یهودیان بهایی شده و از اهالی همدان بود. وی در ابتدای جوانی مدتی راننده مادر هوشنگ علامیردولو– قواد مخصوص محمد رضا پهلوی- بود. پس از ایجاد شرکت امناء در دوره رضاخان، همکاری با این شرکت را اغاز کرد و تا مرحله مسئول این شرکت و امین جامعه بهائیان ایران پیش رفت و با سرمایه این شرکت به تجارت پرداخت.
وی نماینده انحصاری اومبیب فولکس واگن بود.
موسس و صاحبت کارخانه جنرال تایر و رابر ایران بود.
نخستین سرمایه داری که کارخانه نوشابه سازی پپسی کولا را با با مشارکت بهرام فرمانفرمائیان ایجاد کرد.
و...
ماجرای تخریب حضیره القدس
طبق استاد موجود، سال 1322 ش مطابق با سده اول بهائیت بود. در کتاب های بهائیان پیش بینی شده بود که در پایان قرن اول بهائیان، پیروزی آنان آغاز خواهد شد. لذا محافل بهائیان، فعالیت و تبلیغات خود را به بالاترین حد ممکن رساندند. در یکی از دستورات شوقی افندی آمده بود:
« قبل از انقضای قرن اول تکثیر مراکز و محافل در مدن و قرای در هر یک ایالت، مهد امر الله است. مساعی فوری و مستمر، منظم و دلیرانه ضروری، ملا اعلی برای تضمین فتح و ظفر مهیا. احباء فتوحات باهره را به کمال اشتیاق منتظرم».
به دنبال این دستور از رهبری بهائیان در عکا در فلسطین اشغالی، محفل بهائیان در ایران بخشنامه ای را در تاریخ چهاردهم تیرماه 1322 مطابق با سیزدهم «شهرالرحمه» بهائیان و یکصدیمن سال بهائیان صادر و به محفل بهائیان اعلام کرد که:
« برای وصول به سر منزل مقصود باید در این چند ماه محدود که از آخرین سال قرن اول بهائی باقی مانده به همتی بی نظیر و فعالیتی بی مثیل مراحل باقیه را بپیمایند و در این سبیل بی نهایت جدیت و مداومت نمایند...»
به دنبال این فرامین، فعالیت بهائیان در نفوإ به ادارات دولتی، ساختن محفل و تبلیغ و تظاهرات بشدت گسترش یافت. آنان برای رسیدن به هدف با روحیه تهاجمی خود، در تمام شهرها و مراکز فعال شدند. گستاخی بهائیان به جایی رسید که در شب نیمه شعبان سال 1323 یکی از شیعیان را در شاهرود به قتل رساندند و در واقعه ای دیگر در 13/10/1328 در یزد چند نفر بهائی به خانه پیرزنی شیعی که روی اعتقادات خود پای می فشرد، شبانه حمله می کنند و شش نفر را به طرز فجیعی به قتل می رسانند که متن کیفر خواست دادستان شهرستان یزد پیرامون این شش نفر به عنوان یکی از اسناد تاریخی در روزنامه کیهان از تاریخ 5/11/1384 به صورت پاورقی به چاپ رسید. (این کیفر خواست در ان سال ها توسط روزنامه ملی اتحاد ایران یزد در شماره های 34و 35 منتشر شد و سپس جامعه مسلمین یزد در چاپخانه گلبهار یزد به چاپ رساندند.)
اعضای فرقه ازلی نیز در مقامات مهم حکومتی و فرهنگی ایران دوره مشروطه و پهلوی جای داشتند و یک شبکه کوچک ولی بسیار متنفذ را تشکیل می دادند. اینان به طور همده در سازمان ماسونی«لژ بیداری ایران» که مشکات الممالک بهایی صندوقدار آن بود، مجتمع بودند.
از جمله رجال متنفذ بابی ازلی در دوره محمد رضا پهلوی باید به حسین اعلا (نخست وزیر در سال 1329 و سال 1334-1335 و وزیر دربار از سال 1329 و از سال های 1336 تا 1342) اشاره کرد. او با وجود آنکه ازلی بود دست بهائیان را در تمام شئون کشور گشوده بود.
در اسناد لانه جاسوسی، درباره ی اوضاع ایران در خصوص بهائیت چنین گزارش شده است:
« گزارش اطلاعاتی وزارت دفاع
مذهب بهائی گری ... در سطح تصمیم گیری در دولت ایران در حال اعمال نفوذ است. از اعضای مذهب بهائی گری می توان سرهنگ تمام عبدالکریم ایادی پزشک شخصی شاه ایران، سرهنگ تمام فریدون جم (بازنشسته) سفیر ایران در اسپانیا، معلم پیشین فرزند شاه که یک بهایی متعصب و دوست صمیمی سرهنگ ایادی است ... نام برد.
... شاه شخصا بهائی گری و ترویج آن را در ایران تصویب و تایید کرده است.» ( اسناد لانه جاسوسی، مسلک های سیاسی استعمار، ش 37، سند شماره1، ص7.)
مردم از هجوم تبلیغاتی و فعالیت روز افزون بهائیان به خشم امدخ بودند و به آیت الله العظمی بروجردی پناه آوردند. ایشان روحانیون را برای خنثی سازی تبلیغات آنها به محل فعالیت های آنها می فرستاد و همزمان برای جلوگیری از خشونت بهائیان طبق روش سیاسی خود موضوع را با دولت در میان می گذاشت که برای این کار حجت السلام فلسفی به سپهبد رزم آرا تذکر می دادند.این تذکر نه تنها به رزم آرا اثر نکرد، بلکه سکوت و حمایت دولت آنهارا گستاختر می ساخت.
پس از رزم آرا، دکتر مصدق نخست وزیر شد، این بار حجت السلام فلسفی پیغام آیت الله العظمی بروجردی را به مصدق ابلاغ کرد و گفت:
« شما رئیس دولت اسلامی ایران هستید و الان بهایی ها در شهرستان ها فعال هستند و مشکلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد کرده اند، لذا مرتبا نامه هایی از آنان به عنوان شکایت به آست الله بروجردی می رسد. ایشان لازم دانستند شما در این باره اقدامی بفرمایید».
دکتر مصدق به گونه ای تمسخر آمیز، قاه قاه و یا صدای بلند خندید و گفت:
« آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهائی فرقی ندارند، همه از یک ملت و ایرانی هستند.»(خاطرات و مبارزات حجت السلام فلسفی، چاپ اول، 1376، ص188.)
* (قابل به ذکر است که اولین فرقه ای که اسرائیل را به رسمیت شناخت بهائیان بودند و اولین دولتی که اسرائیل را به رسمیت شناخت دولت دکتر مصدق بود.)
مردم مسلمان ایران که شاهد فعالبت های تبلیغاتی بهائیان بودند، به روحانیون و رهبران فکری جامعه روی آوردند و حضرت آیت الله بروجردی نیز جت السلام فلسفی واعظ مشهور را مامور بسیج کردن افکار عمومی در این زمینه کردند.
حجت السلام فلسفی خوب از پس ماجرا بر آمد. او در فاصله 10 روز سراسر ایران را به یک انبار باروت بدل کرد. آیت الله العظمی بروجردی مرجعیت شیعه طی پیامی خطاب به محمد رضا پهلوی هشدار داد اگر دولت راسا دست به کار نشود و اماکن تبیلغاتی بهائیان را تعطیل و تخریب نکند، روحانیت مسلمان و مراجع به وظایف دینی خود عمل خواهند کرد و خود برای ریشه کنی این کانون های فساد و توطئه اقدام خواهند نمود.
اولتیماتوم آیت الله بروجردی و پیگیری های حجت السلام فلسفی، رژیم شاه را در بیم و هراسی فرو برد که به فکر چاره اندیشی باشند. آنها برای عبور از این بحران طی مراحلی حضیره القدس را توسط پلیس اشغال کردند. این در حالی بود که مردم خواهان تخریب کردن این مکان بودند. سرلشکر باتمانقلیچ و سرتیپ تیمور بختیار برای آرام کردن مردم و جلوگیری از تخریب کامل حضیره القدس خود کلنگی بر گنبد آن زدند و گنبد آن را تخریب کردند.
این مبارزه یک ماهه روحانیون تاثیر نسبی خود را گذاشت و بسیاری از محافل بهائیان، در سراسر ایران تعطیل شد.
یکی از آثار آن مبارزه این بود که « در اثر این حرکت، تعدادی از بهائی ها از ایران رفتند و ایادی-پزشک مخصوص شاه- نیز به دستور محمد رضا، نه ماه به ایتالیا رفت».(بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 404.)
به هر حال بهائیان که امیدوار بودند که در راس سده اول به پیروزی برسند، مواجه با شکستی شدند که دیگر نتوانستند مانند سابق ابراز وجود کنند.
بعد از چندی فرمانداری نظامی به صورت کاملا بی سر و صدا و غیر رسمی حضیره القدس را مجددا به بهائیان تحویل داد. که بعد از آن به تدریج فعالیت آنها دوباره شروع شد. به طوری که در کابینه امیرعباس هویدا حدود ده نفر از وزیران او بهائی بودند.
پس از ماجرای تخریب گنبد در سال 1334 رهبران وقت بهائی به فکر چاره جویی افتادند. از سوی شورای ایادی امرالله عالی ترین ارگان بهائیان جهان به مسئولان شرکت امناء دستور داده شد که کلیه اراضی و خانه های اطراف حضیره القدس را از بیم ان که مسلمانان در انجا مسجدی نسازند خریداری کنند. به این ترتیب ثابت پاسال کلیه خانه ها و اراضی و ساختمان های ضلع شمالی و جنوبی و شرقی و غربی حضیره القدس بین چهار راه حافظ-طالقانی و چهار راه ویلا و خ سمیه را خریداری و ادارات مرکزی و شعب شرکت امناء و شرکت سهامی فیروز و ادارات زیر مجموعه آن را به ساختمان موجود در این محدوده منتقل نمود.
البته بر طبق برخی خاطرات، تیمور بختیار چندی بعد آن محل را به مقر رکن دوم ستاد ارتش تبدیل کرد و ساواک از حضیره القدس به عنوان زندان و شکنجه گاه مبارزان آن سال ها استفاده می کرد. (به عنوان نمونه به خاطرات جعفر شجونی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه شود.)
* حضیره القدس بهائیان تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی فعال بود و مسئله تبلیغات این فرقه ضاله در سطح کلان کشوری را اداره می کرد. با پیروزی انقلاب حضیره القدس واقع در خ حافظ نبش خ سمیه و کلیه اراضی و ساختمان های اطراف آن در خ طالقانی مصادره گردید و در اختیار حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و بنیاد شهید انقلاب اسلامی گذاشته شد.
1268 به دنبال تبعید بهاء و برادرش به عراق کم کم اجتماعی از بابیان در عراق ایجاد می گردد که مهم ترین هدفشان اذیت و آزار شیعیان بود. به طوری که شوقی افندی می نویسد:
«در عراق شیوه بابیان این بود که شبها به دزدیدن لباس و تقدینه و کفش و کلاه زوار اماکن مقدسه و شمع و صحایف و زیارتنامه ها و جام های آب سقاخانه ها پردازند.» (شوقی افندی، قرن بدیع، جلد دوم، ص 122.)
او می افزاید به سبب کینه ای که بابیان از شیعیان داشتند، در ایام عاشورای حسینی در کربلا جشن و پایکوبی راه می انداختند. که این سنت از قره العین به یادگار مانده بود. (البته باید اشاره که در عصر پهلوی هم به این کار ادامه می دادند و صهیونیست ها هم در شب عاشورا چنین مراسمی را دارند.)
12
ربیع الثانی 1285ه.ق
بعد از درگیری شدید بین آنها دولت عثمانی بهاء را به عکا (زمینه های تعامل بهائیت و فراماسونری ایجاد شد. ) و صبح ازل را به قبرس تبعید کرد.
* بهاء پس از رفتن به عکا به صورت کامل و علنی دست از ادعای نایب باب بودن برداشت و رسما خود را پیامبر نامید و فرقه « بهائیت» را بنیان گذاشت که فورا از جانب دولت روسیه به رسمیت شناخته شد. این دولت در نخستین اقدام های خود مرزهای خود را به روی بهائیان گشود و اولین معبد این فرقه را به نام «مشرق الذکار» در شهر عشق آباد ایجاد کرد.
این رابطه به گونه ای بود که بهاء از یارانش می خواست که برای دولت روسیه دعا کنند.
* بهاء بعد از ادعای پیامبری مدعی « الوهیت می شود و خود را خداوند و خالق جهان می شمارد. زمانی که در زندان عکا گرفتار بود چنین می نویسد:
« بشنو آنچه را که وحی می شود از مصدر بلا بر زمین غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اینکه نیست خدایی جز من زندانی یکتا».
در قسمتی دیگر از کتاب مبین می نویسد:
« در باره ی دنیا و حالات مردم آن بیندیش. زیرا آنکه جهان را برای خود خلق کرد، در خراب ترین مکان ها به دست ستمکاران زندانی است».
13
1286ه.ق
نگارش «اقدس» (کتاب مقدس بهائیان) توسط بهاء
* از آنجا که مطالب مندرج در الواح آشفته و متناقض بود اعتراضاتی در پی داشت. بهاء در پاسخ کسانی که به عدم رعایت اصول عربی توسط او ایراد گرفته اند می گوید:
ترجمه: علما نباید نوشته های این کتاب را با قاعده های صرف و نحو بسنجند، بلکه باید قاعده های ادب عرب را با این نوشته های من بسنجند!! (کتاب اقدس،ص 28 وسید محمد باقر نجفی، بهائیان، ص 456 )
14
1309ه.ق
میرزا حسینعلی نوری (بهاء الله) پس از 24 سال زندگی در شهر عکا مرد و در همان شهر دفن شد که هم اکنون قبر او قبله بهائیان است. یکی از مبلغین معروف بهائی به نام محمد علی قائنی در این مورد می نویسد:
« قبله ما اهل بهاء روضه مبارکه در مدینه عکا می باشد که در وقت نماز خواندن باید رو به آن بایستیم و قلبا متوجه«جمال قدم» یعنب بهاء باشیم...»(بررسی باب و بهاء، جلد دوم، ص12)
برای آنکه افکار عمومی را از اهداف ضد اسلامی خود دور کنند به چاپ و نشر الواح گوناگون با مضامین به ظاهر مذهبی و در واقع خرافی می پرداختند که بیشتر در دکان یهودیان و صهیونیستها یافت می شد. و در آن بیشتر نام شیخ احمد رشتی به چشم می خورد.
نزاع و دسته بندی شدید و دیرپای پسرانش ( محمد علی و عباس افندی) بر سر ریاست بهائیان.
و موفقیت عباس افندی برای ریاست بهائیان.
15
1327ه.ق
سرنگونی عبدالحمید ثانی (سلطان ضد صهیونیست عثمانی به دست ژون ترکها) و آزادی فعالیت عباس افندی.
16
1329ه.ق
سفر عباس افندی به اروپا و امریکا، و نشان دادن چراغ سبز به سرمایه داری غرب.
17
1332ه.ق(1914م)
جنگ جهانی اول و کمک عباس افندی و نزدیکانش بع ارتش بریتانیا در جنگ با عثمانی.
18
1335ه.ق(1917م)
ماجرای جاسوسی رهبر بهائیان به حدی بود که موجب خشم مقامات عثمانی قرار گرفت که جمال پاشا فرمانده کل قوا تصمیم به اعدام او گرفت.( شوقی افندی، قرن بدیع، موسسه ملی مطبوعات امری) در این زمان دولت انگلستان به صورت علنی به حمایت از بهائیان برخاست و لردبالفور- وزیر امور خوارجه بریتانیا و صادرکننده اعلامیه معروف «بالفور» پیرامون تشکیل دولت اسرائیل- طی تلگرافی از ژنرال آلن بی فرمانده انگلیس در فلسطین خواست تا با تمام توان به حمایت از عبد البهاء (عباس افندی) برخیزد.
19
1337ه.ق
ثناگویی عباس افندی از «عدالت و سیاست» انگلیس (در لوح باقروف) پس از اشغال فلسطین توسط ارتش بریتانیا.
20
1338ه.ق
اعطای لقب سر(sir) و نشان شوالیه گری (Knighthood) توسط ژنرال آلن بی به عباس افندی.
21
1340ه.ق
مرگ عباس افندی و شرکت مقامات عالی انگلیس در تشیع جنازه ی او و حمایت آنان از نوه و جانشینش (شوقی افندی، در برابر رقبا)
* چرچیل (وزیر مستعمرات انگلیس) تلگرافی برای سر هربرت ساموئل (صهیونیست سرشناس و کمیسر عالی انگلیس در فلسطین) صادر می کند و از او می خواهد مراتب همدردی و تسلیت حکومت انگلیس را به خانواده ی عباس افندی ابلاغ کند.( شوقی افندی، قرن بدیع،3/321)
22
1327 ش(1948م)
تاسیس رژیم اشغالگر فلسطین و حمایت شوقی از آن.
23
1329ش
شوقی طی تلگرافی مربوط به تشکیل هیئت بین المللی بهائی (بیت العدل) تاسیس اسرائیل را تحقق پیشگوییهای بهاء و عباس افندی و سپس بین ایجاد این هیئت و تاسیس اسرائیل ارتباط مستقیم برقرار کرد و سه علت برای تاسیس این هیئت بیان داشت، که در راس آنها تاسیس اسرائیل بود.
* یکی از دلایل ایجاد بیت العدل ان بود که بر اساس وصیت و دستورات عباس افندی باید رهبری بهائیت در خاندان شوقی موروثی باقی می ماند اما بر خلاف پیش بینی بهاء و وصیت عبد البهاء(عباس افندی) شوقی صاحب فرزند نشد. به همین دلیل او برای اداره جامعه بهائیت تشکیلات بیت العدل را ضروری دید.
24
1336ش
شوقی به علت ابتلا به آنفلونزا در لندن مرد و در همان جا دفن شد.
پس از مرگ او کشمکش شدیدی بین بهائیان بر سر جانشینی او در گرفت و بسیاری از آنان رهبری همسر آمریکایی او به نام روحیه (ماری) ماکسول را پذیرفتند.
* روحیه ماکسول در سال 1378 شمسی مرد.
25
1342ش
تشکیل اولین بیت العدل اعظم در فلسطین اشغالی در شهر حیفا که تا کنون نیز به فعالیت خود ادامه داده است.