۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

شهید سید مجتبی نواب صفوی

http://rasekhoon.net/_WebSiteData/PhotoGallery/Photos/0b0b54c0-dfdc-4e7a-b2a6-891e6327152f.jpg

http://rasekhoon.net/_WebSiteData/PhotoGallery/Photos/39b850e2-54bb-42d8-88c9-2f54d64736ae.jpg
http://rasekhoon.net/_WebSiteData/PhotoGallery/Photos/aa91e3b1-c17a-411b-8911-451361c1d45a.jpg 

چه حس قریبی!! وقتی به چهره کسی که نه او را دیده ای و نه درکش کرده و به اندازه ی چند نسل با او فاصله داری نگاه می کنی و اینچنین شور و این چنین بی قراری تمام وجودت را فرا می گیرد روحت سرشار می شود از قیام از حرکت!!

نگاهش را با تو سخن دارد!!

عمق نگاهش تو را فرا می خواند به جاری شدن/فهمیدن/ایستادن/ فریاد کشیدن/ مقابله کردن و...

در حیرتم از چنین سیمایی!!

عشق را معنا می کند!! عشق را در وجودت به یادگار می گذارد!!

دلیلش برایم جای سوال داشت.

نگاهی به تاریخ!!

شاید بتوانم دلیل این حس را بیابم.

سید مجتبی نواب صفوی

در دوران غربت محض قیام کرد و نامی را به زبان جاری ساخت که گوش اندک شخصیتی با آن آشنا بود.
او نام حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن
را كه كمتر به گوش كسی رسیده ‏بود بلند كردند.

او در زمانی چنین سخن گفت که جوانی بیست و چند ساله بود و در ان زمان تنها مبارزات
در حد مخالفت با ممنوعیت حجاب زمان رضا شاه بود.
او چنان پر شور و حرارت در راه و اندیشه های اسلامی استوار بود که عده ای را گرد خود جمع نمود.

او با مقاومت و شجاعت و باز تاکید می کنم شجاعت بی نظیر خود
حرکت هایی را بنیان نهاد و تاثیرات بسیاری در جهان اسلام باقی گذاشت.
و خاطراتی را در دل تاریخ به یادگار نهاد که بعد از گذشت چند دهه با خواندن آن ها قلبت را حس می کنی چون جوری دگر می تپد و کالبد تنگ می شود برای خروش روحت و زبان قاصر از بیان احساسات و کلمه ناتوان برای شرح بزرگواری او.

خاطراتی چون:


نخست وزیری هژیر و اعتراضات فداییان اسلام /دستگیری نواب و تلاش برای آزادی او /…اعدام انقلابی هژیر /سفر نواب به قم برای اعلام تشكیل مجمع مسلمانان /مردم كاشان و دكتر برجیس (بهایی)/نواب در دادگاه /اعدام انقلابی رزم آرا مهم ترین عاملی که از ملی شدن صعت نفت جلوگیری می کرد /دعوت از نواب برای شركت در مؤتمر اسلامی /شركت در مؤتمر اسلامی و حضور در فلسطین /نمازعشق /ملاقات با خبرنگار مسیحی /ملاقات با شاه اردن «ملك حسین»/بازگشت به عراق و آمادگی برای سفر به مصر و...




در آخر با خود گفتم که اگر با دیدن عکسش این چنین حسهای دروجودت ظهور نمی یافت جای سوال داشت!!!

یاد و نامش جاودان!!

۱۴ نظر:

  1. همیشه این بنده خدارو که می بینم یاد طالبان می افتم نمیدونم چرا ...

    البته نه خیلی ازش می دونم نه دوست دارم بدونم به هر حال خدایش بیامرزاد ...

    پاسخحذف
  2. سلام
    چون طالبان رو ساختن که هر وقت چهره های مبارزین خودمون رو که وام دارشون هستیم می بینیم در ناآگاهی تمام یاد طالبان بیوفتیم!!

    بشناسید تا مسیری که انتخاب می کنید با آگاهی باشه!!

    موفق باشید
    در پناه حق

    پاسخحذف
  3. قهرمان ملی
    تو مکزیک یکی حرفی مثل صابررو در مورد یه همچین آدمی میزد دارش میزدن

    پاسخحذف
  4. همیشه اون چیزهایی رو که داریم قدرشو نمی دونیم!!!

    تاریخ /مبارزات/اندیشه ها/حرکت ها/ تاثیرگذاری ها هویت ملی رو می سازه

    شخصیت های هویت ساز رو از دست بدیم برامون هویت می سازن لباسی که به تن ما نیست

    پاسخحذف
  5. آخ جون دعوا...
    اونم بحث راه ننداخته...

    حالا راه میندازیم ، چی میشه مگه؟!

    امیر جون مشکل مکزیکی ها با این طالبان بیشتر از ماست؟!

    یعنی اینجا دار نمی زنند؟
    اصلا چرا مکزیک؟!
    چون مرگ بر آمریکا؟!

    دوستان حق انتخاب بیش از یک گزینه رو برای شروع بحث و دعوا و مجادله دارند فقط یک سوال را تمام کرده و سپس به سراغ سوال دیگر بروید!

    باتشکر
    سازمان دعوا راه بندازان و گوشه نشینان ، تماشاکنان حوزه مرکز!

    پاسخحذف
  6. در حوزه استحفاظی ما کی دعوا راه انداخته!!!

    پاسخحذف
  7. هاهاهاها / بیان اعدام کنن دستمون به جایی بند نیست که خونمونم از این همه جوونی که بی گناه اعدام شدن رنگین تر نیست ... بگذریم

    حقیقت همیشه درباره کشتن که میشه حتی جانی ترین آدم ها دست و پام می لرزه دست خودم نیست چه این کشتن ها الکی باشه چه ایدئولوژیک چه درست چه غلط

    فکر می کنم که مثلا اگه حر رو یه نفر می رفت به جرم اینکه فرمانده سپاه یزیده تماما باطل قبل توبه اش می کشت ... هیچکس از آینده خبر نداره!

    در کل ولش کنین ...

    پاسخحذف
  8. بسیار عالی بود...
    یادم میاد ترم اول بودم.استادی داشتیم به نام فراهانی که البته ملبس هم بودند ایشون و به روایاتی صاحب نظر و یادم هست سر کلاس عربی نواب را هفتیرکش می خواند و در مورد حضرت ابراهیم و تبانی اش با خدا روی منجنیق سخن می راند...
    آخر سر همه ی کلاس به این نتیجه رسیدیم که اصلا حالش خوب نیست
    یادش بخیر

    پاسخحذف
  9. بغض فرو خوردن یک لحظه ای
    دال به تاید شما ها نبود...!

    خیلی نوشتم که پاک کردم بلاگ جای این حرفا نیست !

    پاسخحذف
  10. هوالخلاق

    سلام
    بسيار بسيار بسيار عالي و تاثيرگذار بود... .
    هميشه وقتي نگاهم در نگاه آرام از درون و خلاق از برون ايشون ( شهيد نواب صفوي عزيز ) گره ميخوره
    حس خلاقانه اي منو فرا ميگيره...
    انگار با چشمان خلاقشون به بنده ميفرمايند :
    به جاي حرف زدن و انتقاد ِ صرف ، عمل كن ... .
    او نيز همچون دكتر چمران و ... يكي از اسطوره هاي من است... .

    به خودم :
    آرام از درون و خلاق از برون همچون اسطوره هايت زي ... .
    ارادتمند : a min )amin )

    پاسخحذف
  11. خاطرم هست پارسال هیمن حدودا بود
    در یکی از مراسم یاد بود شهدای منطقه بعد از داستان و روایت از شهدای جنگ یکی ازجمعیت بلند شد و گفت...شهدای انقلاب چه میشوند!!!
    جوابی که شنیدن این بود نواب یکی ا شهدای انقلاب محسوب میشد!!!ایشون فرمودن:
    دیده ای که تو را خدا * نبیند نابیناست---
    نمیدونم صحت داره یا نه ،فقط نقل کردم
    البته
    عصبانیت سخنران بخاطر این بود دوستان فراخوان نداده بودند و حدودا 20الی 30 نفر شرکت کرده.

    اینم از نواب

    ولی چون شهید شدن:
    ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون.

    پاسخحذف
  12. فراموش کردم
    سلام علیکم

    پاسخحذف
  13. سلام
    نتوانستم جلوي خودمو بگيرم و جواب شمارو ندم
    چون خيلي از دوستان بنده ظاهرشون شبيه همين شهيد نواب
    پيامبر اكرم فرمودن به دروغگو تلقين نكنيد تا به شما دروغ بگويد،چراكه پسران يعغوب تا ان زمان نميدانستند ممكن است گرگ به انسان حمله كند و بخورد،وهنگامي كه پدر اين سخن را گفت اموختند
    بعضي وقتها ادم ناخواسته متوجعه اين نيستن دارن توي چه جاده اي راه ميرن
    مثل اينه به يه بچه بگي عموجان يه وقت توپتو نزني به لامپا....تا اون موقع بچه نميدونست توپ رو ميشه به لامپ زد متوجه ميشه كه ميتونه همچين كاري بكنه،حس كنجكاوي كودك گل ميكنه و توپ رو ميزنه به لامپ،نتيجه اين كنجكاوي شكستن لامپه...
    البته راه رو به امثال خيلي ها گفتن،بارها و بارها ولي گويا گوش شنوايي نيست
    به قول همون دوستان،شماها گل خورديد،گول خورديد،نه يكي نه دوتا بلكه چند ده تا،همونايي كه با نظر ما با دليل خوردن زمين،ببخشيد مردن،يا به قول شماها شهيد شدن،يا به قول ما نادون بودن،يا به قول عموم نفهم بودن يا خيلي خيلي ببخشيد گوششون دراز شد و ....

    و در اخر از مديريت اين كلوب صميمانه عذرخواهمي ميكنم
    منتظر صبور
    يا علي مدد

    پاسخحذف
  14. هوالخلاق

    سلام مجدد به همه ي موافقان و مخالفان ايشان
    به نظر بنده ي حقير
    ايشون ( شهيد نواب صفوي ِ عزيز ) و گروه فدائيان اسلام
    به جاي حرف زدن به وظيفه ي اسلامي ِخودشون عمل كردند ... .
    راهشان پر رهرو... .

    آرام و خلاق و وظيفه شناس زي ... .
    ارادتمند : amin)a min)

    پاسخحذف